بیراهه بسیاراست
خالی باد از رهگذر از مانده ی در راه از مسافر
راه ، در ، پنجره بسیار است
درها اگر بسته است
پنجره ها اگر پرده است
و راه اگر مسدود
بی حکمت نیست کارش
چرا که قدمی ، عزمی ، نگاهی
نرود سوی بیراهی
پنجره در راه سوی بیراه است شاید
راه یکی ست همان راه بی رهرو
بایست
و فقط بایست
همان جایی که بودی
آن سان که زاده شدی
بدان کلاف کارت اگر پیچیده درهم
سبب این است که کمی بیندیشی
و راه خودت را بشناسی
اکنون نایست ، برو
نیک بمان و برو
بیراهه بسیار است ، راه برو